ادبیات آرژانتین در حدود سال ۱۵۵۰ با کارهای ماتیاس روخاس د اوکوئندو و پدرو گونزالس د پرادو (از سانتیاگو دل استرو، اولین سکونتگاه مهم شهری در آرژانتین) که نثر و شعر می نوشتند آغاز شد. آنها تا حدی از شعر شفاهی بومی الهام گرفتند – به ویژه، به گفته کارلوس آبرو ویریرا، از لول ها، […]

ادبیات آرژانتین در حدود سال ۱۵۵۰ با کارهای ماتیاس روخاس د اوکوئندو و پدرو گونزالس د پرادو (از سانتیاگو دل استرو، اولین سکونتگاه مهم شهری در آرژانتین) که نثر و شعر می نوشتند آغاز شد. آنها تا حدی از شعر شفاهی بومی الهام گرفتند – به ویژه، به گفته کارلوس آبرو ویریرا، از لول ها، هیئت داوران، دیاگیتاها و تونوکته ها.


شاینا– حسین شیردل- همزیستی بین سنت‌های بومی و اسپانیایی پدید آمد و ادبیاتی متمایز ایجاد کرد که از نظر جغرافیایی (تا قرن هجدهم) به مناطق شمالی و مرکزی آرژانتین محدود شد.

دو نام از این دوره متمایز است: گاسپار خوارز باویانو، و آنتونیا د لا پاز و فیگوئروآ، که به نام «بیاتا آنتولا» نیز شناخته می‌شود.کم کم با رونق اقتصادی بندر، محور فرهنگی به سمت شرق حرکت کرد. حروف عصر استعمار (معاون سلطنتی-نئوکلاسیک، باروک و حماسه) تحت حمایت شور استقلال طلبان رشد کردند: ویسنته لوپز و پلنز، پانتالئون ریوارولا و استبان د لوکا.


در طول قرن هفدهم، ادبیات باروک آرژانتین در مقایسه با ادبیات اروپا و برخی دیگر از بخش‌های دنیای جدید ضعیف بود. تنها شاعر قابل توجه این دوره، فری خوزه لوئیس د تژدا بود که تاج و تخت و ال پرگرینو د بابلونیا را نوشت.
نسل ۱۸۳۷
مانند بقیه قاره، احساسات شدید رهایی از اسپانیا در آرژانتین وجود داشت. قبل از استقلال، برخی از نویسندگان نئوکلاسیک مانند خوان کروز وارلا آثار متعددی را در ارتباط با این روحیه انقلابی، اما هنوز تحت قلمرو متناقض اسپانیایی، تولید کردند.


گسست واقعی آرژانتین از سنت اسپانیایی در ادبیات از طریق پذیرش رمانتیسیسم فرانسوی به عنوان یک الگو آشکار شد و بازگشت به منابع رایج و قرون وسطی را فرض کرد. این زیبایی شناسی و روشنفکری را استبان اچوریا آورده است که اولین داستان محلی و واقع گرایانه، ال ماتادرو («سلاخ خانه») و همچنین شعر بومی گرای La Cautiva («اسیر») را با پامپاس به عنوان پیشینه آن نوشت. هوش خاردار و مخالفت با فرماندار قدرتمند بوئنوس آیرس، خوان مانوئل دو روزاس، او را مجبور به تبعید کرد.


در اواسط قرن نوزدهم، خوزه مارمول اولین رمان آرژانتینی، آمالیا (۱۸۵۱-۱۸۵۲) را منتشر کرد، رمانی تاریخی که در سال تاریک ۱۸۴۰ اتفاق می‌افتد که شخصیت‌های داستانی (آمالیا، دانیل بلو، ادواردو بلگرانو) را با شخصیت‌های تاریخی واقعی مانند خوان مانوئل دو روزاس مانند ترکیب می‌کرد. با افزایش قدرت روزاس، آثار ادبی بیشتری از مخالفان تولید شد، مانند نمایشنامه خوان باوتیستا آلبردی ال گیگانته آماپولاس.


در این سالها از روحیه مبارزاتی شعر کاسته شد و به سمت داستان‌های حکایتی و احساساتی رفت: کارلوس گیدو و اسپانو و ریکاردو گوتیرز، نویسندگان وقایع نگاری ادبیات عامیانه بودند.
تم ها و سبک های اروپایی محور در نامه های آرژانتینی، به ویژه از بوئنوس آیرس، در طول این قرن معمول باقی می ماند.
جریان ادبی poesía nativista (شعر بومی گرایانه) شناخته شد و به یک سنت ادبی تبدیل شد. دوم (معروف به poesía gauchesca) به طور موازی به عنوان بخشی از درک آن نسل از هویت ملی توسعه یافت.


اولین نویسنده گاوچسکو بارتولومه هیدالگو بود که در دوران جنگ استقلال نوشت و به همین دلیل آثارش ایدئولوژی سیاسی قوی داشتند. آهنگ‌های او عمدتاً سیلیتو (آهنگ‌های پایادورسک اما با پیام‌های سیاسی تحریک‌آمیز) و diálogos patrióticos (مکالمات بین دو شخصیت در مورد مسائل جاری) بود.
در دوره دوم، گاوشکا تحت تأثیر دعواهای سیاسی-جناحی قرار گرفت. استانیسلائو دل کامپو و هیلاریو آسکاسوبی نماینده نویسندگان این دوره هستند.


دل کامپو Fausto را نوشت، شعری که هم به عنوان تقلیدی از گاوشکا و هم به عنوان یک شوخی هوشمندانه با مردم شهر خوانده شده است.

  • نویسنده : حسین شیردل