فاجعه آموزش مسایل جنسی توسط رابط مدیر مدرسه در دبستان دختران، یک چالش برای نظام آموزشی ایران اخیراً، گزارش‌هایی از اولیاء دبستان دخترانه در منطقه 7 تهران به دست آمده است که حاکی از یک فاجعه آموزشی است. در کلاس ششم ابتدایی، یکی از اولیاء که به عنوان رابط از سوی مدیریت مدرسه انتخاب شده […]

فاجعه آموزش مسایل جنسی توسط رابط مدیر مدرسه در دبستان دختران، یک چالش برای نظام آموزشی ایران

اخیراً، گزارش‌هایی از اولیاء دبستان دخترانه در منطقه 7 تهران به دست آمده است که حاکی از یک فاجعه آموزشی است. در کلاس ششم ابتدایی، یکی از اولیاء که به عنوان رابط از سوی مدیریت مدرسه انتخاب شده بود، در زمان عدم حضور معلم در سر کلاس حضور پیدا کرده و به تشریح کامل مسایل جنسی و زناشویی برای دختران کودک پرداخته است. این اتفاق، اولیا را به شدت نگران کرده و آنها را به فکر چاره‌جویی برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی انداخته است.

یکی از اولیاء که فرزندشان در آن کلاس حاضر بوده، با عصبانیت بیان داشته‌اند که از آن روز که از این فاجعه توسط فرزندشان آگاه شده‌اند، به شدت نگران شده و مشغول روان درمانی و تراپی کودک خردسال خود هستند. حال این اتفاق، چند سوال اساسی را در خصوص نوع مدیریت صورت گرفته در مدرسه مطرح می‌کند:

1-اولین سوال این است که شخصی که به عنوان رابط معرفی شده و به تشریح مسائل جنسی در کلاس پرداخته با کدام مجوز قانونی حق حضور در کلاس به جای کادر مدرسه را داشته است؟ احدی از اولیاء حق ندارد به بهانه عدم حضور معلم و هر دلیل دیگری در کلاس درس آن هم بدون مجوز حضور داشته باشد و چنین مباحثی را با بچه‌ها در میان گذارد.

2- آیا مدیریت مدرسه، صلاحیت آن فرد را برای آموزش در محیط مدرسه تایید کرده است که چنین فردی سعی در طرح چنین مسائلی در دبستان دخترانه داشته؟ حضور اولیاء تحت عنوان رابط و نماینده مدیر مدرسه و انجام فعالیت‌های آموزشی و پرورشی به جای معلمان، آن هم بدون آگاهی والدین و بدون همانگی فعالیت‌های آنان با سایر مربیان آموزشی و والدین، خلاف مقررات بوده و متخلفان باید پاسخگو شوند.

3- آیا به عواقب این فاجعه و آگاهی پیش از موعد در خصوص مسائل جنسی برای کودکان فکر شده که چه آثار مخرب روانی و اجتماعی در پی خواهد داشت؟ با این شرایط چه کسی پاسخگوی این فاجعه است؟ آیا مدیریت مدرسه، از چنین موضوعی اگاهی داشته و با علم به عواقب آن چنین برنامه آموزشی را برای دانش آموزان پذیرفته است؟ آیا آنها پیش از این از آموزش های اجتماعی کابردی و مفید برای دانش آموزان استفاده کرده‌اند که حال به سراغ چنین مسائلی رفتند؟

4- دلیل واسپاری امور آموزشی به برخی اولیاء بدون موازین اداری و قانونی در زمان غیبت معلم رسمی توسط مدیریت مدرسه چیست؟ آیا بهتر و مفیدتر از این نمی‌شد از زمانی که معلم در کلاس درس حضور ندارد سود برد؟

5- ابعاد این فاجعه و آثار آتی آن از چه راهکارهایی قابل پیشگیری و پیگیری است؟ آیا مدیریت مدرسه، برنامه‌ای برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی دارد؟ یا آنها قصد دارند همچنان از آموزشهایی در این خصوص حمایت ‌کنند؟

آموزش مسایل جنسی از جمله تابوهای آموزشی در نظام آموزشی ایران محسوب شده و در مقاطع ابتدایی اکیدا ممنوع است. به راستی مدیریت مدرسه، از این قانون آگاه نبوده است؟ درصورت عدم آگاهی از چنین قانونی چطور صلاحیت چنین افرادی برای مدیریت مدارس تایید شده است؟ و اگر چنین اتفاقی بدون آگاهی و برنامه قبلی بوده باز هم نشانی از ضعف و سستی مدیریت در کنترل آنچیزی است در مدرسه روی می‌دهد.

مطابق سند 2030 که در سالیان گذشته برخی عوامل نفوذی در حال ترویج آن بودند و مطابق گزارش‌های امنیتی مشخص گردید، چنین برنامه‌ای، جهت انحراف نسل در حال آموزش کشورهای جهان سوم در سنین پایین و ناتوی فرهنگی نسل نوجوان و کودک طراحی گردیده است. لذا تدریس مباحثی منطبق با این سند در دبستان مصداق ترویج فحشا و منکرات بوده و مشمول قوانین مجازات و کیفری است و عواملی که بستر آن را فراهم کرده‌اند به عنوان معاونت در جرم باید پاسخگو باشند.

رهبر انقلاب به درستی و دقیق در سال 96 درباره چنین اهدافی موضع گرفتند و در سخنانی یادآور شدند:

«این سند 2030 یونسکو و از این قبیل چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند زیر اینها شانه قرار بدهد و تسلیم شود. به چه مناسبت یک مجموعه‌ی به اصطلاح بین المللی که قطعاً تحت نفوذ قدرت های دنیاست این حق را داشته باشه که برای ملتهای دنیا با فرهنگهای مختلف تکلیف مشخص کند؟ اصل کار غلط است. اینکه ما برویم سندی را امضا کنیم و بعد هم بیایم بی سروصدا آن را اجرا کنیم؛ نخیر! مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام کردیم. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله مند هستم آنها باید مراقبت میکردند و نباید میگذاشتند که کار به اینجا بکشد که ما بیاییم و جلوی این کار را بگیریم. اینجا جمهوری اسلامی است.»

حال اگر این برنامه به شکل نرم و بی سر و صدا به نوع دیگری در حال اجرا باشد باید با آن برخورد شود و در هر جا مقابل آن ایستاد.

این حادثه، نشان می‌دهد که نظام آموزشی ایران در حال حاضر با چالش‌های جدی روبرو است. آموزش مسایل جنسی به کودکان، یک موضوع حساس و پیچیده است که نیاز به تخصص و تجربه دارد آن هم نه در سنین پایین. اولیاء و معلمان باید بر فعالیت آموزش و پرورش در این خصوص نظارت کنند و از هرگونه اقدامی که ممکن است به آگاهی پیش از موعد و آسیب به کودکان منجر شود، جلوگیری کنند.

آموزش مسائل جنسی مسئله بسیار مهمی است که اتفاقا باید برای حفاظت از کودک و نوجوان بر اهمیت آن تاکید داشت اما در یک محیط ایمن و امن مانند خانواده و آن هم در یک سن مناسب. بسیار توصیه شده است آموزش حتی از طریق والدین هم به شکل خصوصی و فردی به فزرندان داده شود. تحقیقات نشان داده است کودکانی که آموزش‌های جنسی را از مجرای والدین و در سنین مناسبی دریافت می‌کنند، می‌توانند در سنین بلوغ و بزرگسالی تصمیمات بهتری در شروع رابطه جنسی گرفته و در جلوگیری از آسیب‌ها و بیماری‌های ناخواسته در این زمینه موفق‌تر عمل کنند.

تربیت جنسی کودک باید منطبق و متناسب با سن و مرحله رشد او باشد، در چنین شرایطی این نوع اموزش و تربیت می‌تواند کودکان را از آسیب‌های اجتماعی دور نگه دارد و باعث ‌شود پس از بلوغ و در سنین جوانی انتخاب‌های سالم‌تری در مورد رابطه جنسی داشته باشند.

اما آنکه یک فرد بدون هماهنگی با والدین و بدون هیچ شناختی از کودک با تربیت ها و خصوصیات اخلاقی متفاوت آن هم در سنین حساس کودکی و نوجوانی به صورت عمومی در کلاس چنین مباحثی را مطرح کند عملی بسیار نا آگاهانه و نگران کننده است که باید با آن برخورد و متوقف شود.

در حال حاضر، در حال تکمیل گزارش‌های واصله از اولیا محترم و بررسی ابعاد فاجعه مذکور و راه حل‌های قانونی آن هستیم. همچنین، جای دارد مسئولان و مدیران آموزش و پرورش به این فاجعه ورود فوری داشته باشند.

علیرضا مفتخری مظاهری

حقوقدان عمومی